گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند