گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند