سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
روزی که حسین عشق را معنا کرد
صد پنجره رو به آسمانها وا کرد
دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند
ای گردش چشمان تو سرچشمهٔ هستی
ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی