هنوز از تو گرم است هنگامهها
بسی آتش افتاده در جامهها
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
یکی ز خیل شهیدان گوشهٔ چمنش
سلام ما برساند به صبح پیرهنش
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات