ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
با توام ای دشت بیپایان سوار ما چه شد
یکّهتاز جادههای انتظار ما چه شد
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم