باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
با توام ای دشت بیپایان سوار ما چه شد
یکّهتاز جادههای انتظار ما چه شد
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد