میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم