ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم