گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود