ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
حوادث: آتش و، ما: خار و، غم: دود و، سرا: بیدر
از آن روزم سیه، دل تیره، لب خشک است و مژگان تر
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی