ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم