ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم