تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد