ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم
ما دل برای دوست ز جان برگرفتهایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفتهایم...
پیوستگان عشق تو از خود بریدهاند
الفت گرفته با تو و از خود رمیدهاند
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند