تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی