تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين