تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را