ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...