موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...