تابید بر زمین
نوری از آسمان
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم