و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم