پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم