چقدر این روزهای سرد سخت است
و پیدا کردن همدرد سخت است
سپیداران نشانی سرخ دارند
همیشه آرمانی سرخ دارند
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟