همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر