ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام