بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟