بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟