بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟