دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟