ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام