وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست