ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام