گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده