کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را