سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است