آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را