میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی