مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را