گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود