ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام