خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
گوش بسپار که از مرگ خبر میآید
خبر از مرگ چنین تازه و تر میآید
با هیچکس در زندگی جز درد همپا نیستم
بیدرد تنها میشوم، با درد تنها نیستم
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را