ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است