آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش