ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين