گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «میشود»ها را
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود