همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله خلقالله میآیند
شبی در آبیِ باران رها کردم صدایم را
غریبانه شکستم بغضهای آشنایم را
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم