این حریم کیست کز جوشِ ملائک روزِ بار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار...
جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
سلطان ابوالحسن، علی موسی، آنکه هست
گلْمیخِ آستانهٔ او ماه و آفتاب
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم