عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است