ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم