ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی